html> شیرین سخن | اشعار احمد شاملو
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

توکجایی؟ - احمد شاملو

توکجایی؟

در گستره ی بی مرز این جهان

تو کجایی؟

 

من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام 

کنار تو

 

تو کجایی؟

در گستره ی ناپاک این جهان

 تو کجایی ؟

 

من در پاک ترین مقام جهان ایستاده ام 

بر سبزه شور این رود بزرگ که می سراید

برای تو 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم - احمد شاملو

دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می‌پویند مبادا شعله‌ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی‌ است نازنین

 

و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می‌زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی‌ است نازنین 

 

و در این بن‌بست کج و پیچ سرما

آتش را به سوخت‌ وار سرود و شعر فروزان می‌ دارند

 

به اندیشیدن خطر مکن

روزگار غریبی‌  است نازنین

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می‌پویند مبادا شعله‌ای بر آن نهان باشد

روزگار غریبی است نازنین

 

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر با کنده و ساطوری خون آلود

و تبسم را بر لبها جراحی می‌کنند

و ترانه را بر دهان

کباب قناری بر آتش سوسن و یاس

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

 اینجا کلیک کنید.

 بن بست/ داریوش

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
زندگینامه احمد شاملو

احمد شاملو متخلص به الف. بامداد یا الف در ۲۱ آذر ۱۳۰۴

در تهران متولد شد

پدرش حیدر نام داشت و مادرش کوکب عراقی شاملو

از مهاجران قفقازی بود

 

شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت

زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می‌شد

از همین روی خانواده اش هرگز نتوانستند برای

مدتی طولانی جایی ماندگار شوند

 

زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‌های سیاسی

پایان همان تحصیلات نامرتب را رقم می‌زند

 

 شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی

و سرودن گونه‌ای شعر با نام شعر سپید یا شعر شاملویی  است

در سال ۱۳۲۵ شاملو که هنوز به عنوان شاعری نوپرداز شناخته نمی‌ شد

با نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی آشنا می‌ گردد

 

در این سال‌ها او به گفته خود تحت تأثیر نیما و نوآوری‌های او

در شعر بوده‌ است

و در کتاب‌هایی که به چاپ رسانید شعرهای بسیاری

در قالب نیمایی می‌سراید

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: زندگینامه شاعران معاصر
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, زندگینامه احمد شاملو, زندگینامه شاعران معاصر, اشعار احمد شاملو
the writer : شیرین سخن
رقصان می گذرم از آستانه اجبار  شادمانه و شاکر - احمد شاملو

رقصان می گذرم از آستانه اجبار

شادمانه و شاکر

از بیرون به درون آمدم

از منظر

به نظاره به ناظر

به هیأت گیاهی نه به هیأت پروانه ای

نه به هیأت سنگی نه به هیأت برکه ای

من به هیأت ما زاده شدم

به هیأت پرشکوه انسان

 

تا در بهار گیاه به تماشای رنگین کمانِ پروانه بنشینم

غرور کوه را دریابم و هیبت دریا را بشنوم

تا شریطه ی خود را بشناسم

و جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهم

که کارستانی از این دست

از توان درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
آی عشق، آی عشق - احمد شاملو

همه لرزش دست و دلم

از آن بود

که عشق پناهی گردد

پروازی نه، گریز گاهی گردد

 

آی عشق، آی عشق

چهره آبی‌ات پیدا نیست

و خنکای مرهمی بر شعله زخمی

نه شور شعله بر سرمای درون

 

آی عشق، آی عشق

چهره ی سرخت پیدا نیست

غبار تیره تسکینی بر حضور وَهن

و دنج رهایی بر گریز حضور

 

سیاهی بر آرامش آبی

و سبزه ی برگچه بر ارغوان

آی عشق، آی عشق

رنگ آشنایت پیدا نیست

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو، متن های زیبا و عاشقانه
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
به تو دست می‌سايم وجهان را درمی ‌يابم - احمد شاملو

 به تو دست می‌سايم وجهان را درمی ‌يابم

به تومی ‌انديشم

و زمان را لمس می ‌کنم

معلق و بی ‌انتها

عُريان

می ‌وزم، می ‌بارم، می ‌تابم

آسمان‌ام

ستاره‌گان و زمين

و گندم عطرآگينی که دانه می ‌بندد

رقصان

در جان سبز خويش

از تو عبور می ‌کنم

چنان که تُندری از شب

می ‌درخشم

و فرومی ‌ريزم

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
کیستی؟ - احمد شاملو

کیستی که من اینگونه به اعتماد

نام خود را با تو می گویم

کلید خانه ام را در دستت می گذارم

نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم

 

به کنارت می نشینم و

بر زانوی تو

اینچنین آرام به خواب می روم؟

کیستی که من

 

اینگونه به جد

در دیار رؤیاهای خویش

با تو درنگ میکنم؟

کیستی؟

کیستی؟

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ