html> شیرین سخن | ۱۳۹۶/۰۱/۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۳۱
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی - علی سعادتخوانی

تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی

تو همان ناب ترین جاذبه دنیایی

تو پر از حرمت بارانی و چشمت خیس است

حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی

 

مثل اشعار اهورایی باران پاکی

و به اندازه لبخند خدا زیبایی

خواستم وصف تو گویم همه در یک رؤیا

چه بگویم که تو زیبا تر از آن رؤیایی

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار نو
:: برچسب‌ها: علی سعادتخوانی, اشعار علی سعادتخوانی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
من اسیر غربت زمین - الهه تاجیک زاده

زیبا سازی وبلاگ

 

من اسیر غربت زمین

از شکوه خاطرات آسمانی ام چه مانده است

چند مشت پر در آستین

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار نو
:: برچسب‌ها: الهه تاجیک زاده, اشعار الهه تاجیک زاده, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد - فخرالدین عراقی

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه

تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد

 

تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی

در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد

آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری

جز بر در میخانه این بار نخواهم شد

 

از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن

از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد

از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت

وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد

 

چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند

چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد

تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم

تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد

 

چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم

چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد

تا هست عراقی را در درگه او باری

بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 می عشق/ علی تفرشی

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فخرالدین عراقی، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: فخرالدین عراقی, اشعار فخرالدین عراقی, غزلیات فخرالدین عراقی, غزل
the writer : شیرین سخن
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق- عطار

عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق

باز نیابی به عقل سر معمای عشق

عقل تو چون قطره‌ای است مانده ز دریا جدا

چند کند قطره‌ای فهم ز دریای عشق

 

خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد

هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق

گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی

راست بود آن زمان از تو تولای عشق

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
آب پاکی روی دستش ریخت –  محمدحسین بهرامیان

هرگاه کسی به امید موفقیت و انجام مقصود

مدتها تلاش و فعالیت کند 

ولی با صراحت و قاطعیت

پاسخ منفی بشنود و دست رد بر سینه اش گذارند و

او را از کار ناامید کنند

 

برای بیان حالش به ضرب المثل

بالا استناد جسته می گویند: 

بیچاره این همه زحمت کشید ولی بالاخره

آب پاکی روی دستش ریختند

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: ضرب المثل های ایرانی
:: برچسب‌ها: ضرب المثل, ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل های ایرانی, آب پاکی
the writer : شیرین سخن
قایقی خواهم ساخت - سهراب سپهری

قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب

قایق از تور تهی هم چنان خواهم راند

دور باید شد دور

پشت دریاها شهری است

 

که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر به یک چینه چنان می نگرند

که به یک شعله به یک خواب لطیف

 

خاک موسیقی احساس تو را می شنود

و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریاها شهری است

که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحر خیزان است

 

شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند 

پشت دریا شهری است

قایقی باید ساخت

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
بهار را بهانه کن - سیدرضا قریشی نژاد

به خانه ام سری بزن بهار را بهانه کن

دوباره خلوت مرا بیا پر از ترانه کن

مرور کن مرا ببین چقدر با تو شاعرم

دل بهانه گیر را بمان و بی بهانه کن

 

تمام واژه های من به پای چشم های تو

ببار و دفتر مرا تو ناب و عاشقانه کن

زلال بی دریغ من شبیه ماجرای عشق

تبسمی کن و مرا بهار جاودانه کن

 

شبیه بغض پنجره پراز هوای بارشم

بیا و صبح کاذب مرا تو صادقانه کن

در این هوای اطلسی در این دقایق غزل

به خانه ام سری بزن بهار را بهانه کن

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فصل بهار، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سیدرضا قریشی نژاد, اشعار سیدرضا قریشی نژاد, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ