html> شیرین سخن | ۱۳۹۷/۱۰/۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۳۰
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

روزنه - ايرج جنتی عطائی

تو روزنه ی نوری در خانه ی ظلمت پوش

دیباچه ی آغازی بر متن شب خاموش

بر متن شب خاموش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز

چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز

می بخشی و می خوابی  در بستری از اعجاز

می مانم و می رُویم در سنگر یک آغوش

بر متن شب خاموش

شب حوصله می سوزد وقتی که تو در خوابی

ظلمت همه ی دنیاست وقتی تو نمی تابی

تندیسه ی تنهائی در خوابی و زیبائی

مهتابی و بر پیکر دوری و همینجائی

در خانه ی ظلمت پوش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز

چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز

می بخشی و می خوابی در بستری از اعجاز

می مانم و می رُویم در سنگر یک آغوش

بر متن شب خاموش

تو روزنه ی نوری در خانه ی ظلمت پوش

دیباچه ی آغازی بر متن شب خاموش

در سنگر یک آغوش

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 روزنه/ داریوش اقبالی

 

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: ايرج جنتی عطائی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
عجب ساز بد آهنگی ست دلتنگی - ماندانا پیرزاده

عجب ساز بد آهنگی ست دلتنگی

نُت به نُت می گریاند 

زخمه می زند بر لحظه های آدمی

می رقصاند

پیچ و تاب می دهد دقیقه ها را

تا بیاید 

آن که بودنش بودِ توست

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار ماندانا پیرزاده، اشعار نو
:: برچسب‌ها: ماندانا پیرزاده, اشعار ماندانا پیرزاده, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
کیمیاگر - پائولو کوئیلو

 

پائولو کوئیلو نویسنده‌ی برزیلی در سال 1947 در شهر

ریودوژانیرو چشم به جهان گشود

کیمیاگر رمانی است که نویسنده‌ ی آن با پرداختن به موضوعات

عرفانی و مذهبی آن را تهیه و تدوین کرده است

 

کتاب کیمیاگر به بیش از 65 میلیون نسخه منتشر

و به 70 زبان در جهان ترجمه شده است

این رمان جزو برجسته‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های قرن بیستم است

که در رکوردهای گینس نیز به ثبت رسیده است

 

عده ای از منتقدان رمان کیمیاگر را  با داستان شازده کوچولو

اثر دو سنت اگزوپری مقایسه کرده‌اند

که در آن شازده کوچولو با رؤیای پیدا کردن گنج واقعی

به ترک سیاره ی خود می‌ پردازد

و در نهایت آنچه را جستجو می‌ کند در سیاره‌ ی خودش می‌ یابد

 

این کتاب گرچه توسط نویسنده‌ ای غربی نوشته‌ شده

اما حال و هوای شرقی و متأثر از افسانه‌های شرقی را دارد

 

امروزه آثار کوئیلو جزو آثار عرفانی جدید شناخته می‌ شوند

بیشتر آثار او در قالب داستان است

اما مبانی اندیشه‌ ی عرفانی و مذهبی در اثرش به چشم می‌ خورد

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: معرفی و خلاصه ی کتاب
:: برچسب‌ها: پائولو کوئیلو, کیمیاگر, رمان, رمان عرفانی
the writer : شیرین سخن
زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست - هوشنگ ابتهاج

زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست

گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

جانم بگير و صحبت جانانه‌ام ببخش

كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست

 

گم گشته‌ی ديار محبت كجا رود

نام حبيب هست و نشان حبيب نيست

عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد

ای خواجه درد هست ولیكن طبیب نیست

 

در كار عشق او كه جهانیش مدعی است

اين شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت

وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست

 

گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام

كاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندليب نيست

 

 

 

  اینجا کلیک کنید.

  شکایت هجران/ محمد اصفهانی

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار هوشنگ ابتهاج، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج, غزلیات هوشنگ ابتهاج, اشعار عاشقانه, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
زندگینامه هوشنگ ابتهاج

امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به  ه.ا. سایه روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶

در رشت متولد شد

 پدرش میرزا آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی

رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود

برادران ابتهاج غلامحسین ابتهاج و ابوالحسن ابتهاج عموهای او بودند

 

وی دارای چهار فرزند به نامهای آسیا، یلدا، کیوان و کاوه میباشد

هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند

و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد

 

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود

 و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود

 

ابتهاج مدتی به‌عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به‌ کار اشتغال داشت

ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران

 و پایه‌ گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود

 

 

زیبا سازی وبلاگ

 (Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: زندگینامه شاعران معاصر
:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج, زندگینامه هوشنگ ابتهاج, زندگینامه شاعران معاصر, اشعار هوشنگ ابتهاج
the writer : شیرین سخن
یاور همیشه مؤمن - ایرج جنتی عطائی

 ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن

ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من

ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید

تو شب و از من گرفتی تو من و دادی به خورشید

 

اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی

برای من که غریبم تو رفیقی جون‌ پناهی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

 

ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم

قدر اون لحظه نداره که من و دادی نشونم

 

وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت

وقتی هر ثانیه ی شب طپش هراس من بود

وقتی زخم خنجردوست بهترین لباس من بود

 

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی پرده شب و دریدی

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

 

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من

به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من

مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی

اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی

 

خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود

تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود

یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت

غم من نخور که دوری برای من شده عادت

 

 


 

 اینجا کلیک کنید.

 یاور همیشه مومن/ داریوش اقبالی

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: ایرج جنتی عطائی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد - فاضل نظری

 ناگزیر از سفرم بی سرو سامان چون باد

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد 

کوچ تا چند مگر می‌شود از خویش گریخت

بال تنها غم غربت به پرستوها داد 

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد 

عاشقی چیست به جز شادی و مهر و غم و قهر

نه من از قهر تو غمگین نه تو از مهرم شاد 

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته‌ای

اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فاضل نظری
:: برچسب‌ها: فاضل نظری, اشعار فاضل نظری, غزلیات فاضل نظری, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ