html> شیرین سخن | اشعار سهراب سپهری
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

شب سردی است و من افسرده - سهراب سپهری

شب سردی است و من افسرده

راه دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

 

می کنم تنها از جاده عبور

دور ماندند زمن آدم ها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غم ها

 

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی

 

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است

 

خنده ای کو که به دل انگیزم

قطره ای کو که به دریا ریزم

صخره ای کو که بدان آویزم

 

مثل این است که شب نمناک است

دیگران را هم غم هست به دل

غم من لیک غمی غمناک است

 

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است

اندکی صبر سحر نزدیک است

 

 اینجا کلیک کنید.

 سپید و سیاه/ محمد اصفهانی

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را - سهراب سپهری

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را

 مرا گرم کن

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است

 

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات

اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا

 و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد

 

 و آن وقت

حکایت کن از بمب هایی که من خواب بودم و افتاد

حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
دلم عجیب گرفته است - سهراب سپهری

 دلم گرفته 

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز

نه این دقایق خوشبو که روی شاخه‌ی نارنج می‌ شود 

خاموش

نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این

گل شب‌ بوست

نه هیچ‌ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌ رهاند

و فکر می‌ کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد 

شنیده خواهد شد...

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
من خدا را دارم - سهراب سپهری

من خدا را دارم

کوله بارم بر دوش

سفری میباید

سفری بی همراه

 

گم شدن تا ته تنهایی محض

سازکم با من گفت:

هر کجا لرزیدی

از سفر ترسیدی

 

تو بگو از ته دل

من خدا را دارم

من و سازم چندیست

که فقط با اوییم . . .

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
زندگی شیرین است - سهراب سپهرى

زندگی بوی خوش نسترن است

بوی یاسی است که گل کرده به دیوارِ

نگاهِ من و تو

زندگی خاطره است 

زندگی خنده یک شاپرک است بر گل ناز

زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست

زندگی شیرین است

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهرى, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ - سهراب سپهری

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ

ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺣﺲ ﻧﺴﯿﻢ

ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ

در هوای خنک استغنا

ﮔﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯾﯿﺪ

ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭼﺸﻤﻪ

ﺩﺭ ﺷﮑﺎﻑ ﯾﮏ ﺳﻨﮓ

ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﺎ

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد - سهراب سپهری

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، اشعار نو
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ