html> شیرین سخن | اشعار شمس لنگرودی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

روزی نو  آغازی نو - شمس لنگرودی

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من کجایی؟

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
دلم به بوی تو آغشته است - شمس لنگرودی

دلم به بوی تو آغشته است

سپیده دمان

کلمات سرگردان بر می خیزند و

خواب آلوده دهان مرا می جویند

 

تا از تو سخن بگویم

کجای جهان رفته ای

نشان قدم هایت

چون دان پرندگان

 

همه سویی ریخته است

باز نمی گردی، می دانم

و شعر

چون گنجشک بخار آلودی

 

بر بام زمستانی

به پاره یخی

بدل خواهد شد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
حکایت باران بی امان است - شمس لنگرودی

حکایت باران بی امان است

این گونه که من

دوستت می‌دارم ...

شوریده وار و پریشان باریدن

 

بر خزه ها و خیزاب‌ها

به بیراهه و راه‌ها تاختن

بی‌ تاب  بی‌ قرار

دریایی  جستن

 

و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن

و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی قرار است

این گونه که من دوستت می‌دارم ...

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
تو را به ترانه‌ها بخشیدم - شمس لنگرودی

تو را به ترانه‌ها بخشیدم

به صدای موسیقی

به سکوت شکوفه‌ها

که به میوه بدل می‌شوند

و از دستم می‌چینند

تو را به ترانه‌ها بخشیدم

با من نمان

عمر هیچ درختی ابدی نیست

باید به جدایی از زندگی عادت کرد

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
شادا بهار - شمس لنگرودی

شادا بهار

که دست مرا گرفته نمی دانم به کجا می برد

شادا من

که دست بهار را گرفته به خانه خود می برم...

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار فصل بهار، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
ای بهار - شمس لنگرودی

ای بهار

سرمنشأ بی پایانت کجاست

تا نوشان نوشان بیایم

و در منزلت آرام گیرم

 

پل هایت کجاست

تا از تلاطم این برف بگذرم

جاده ها

به نیت دیدنت

 

راهی شهرها می شوند

نمی یابندت دور می شوند

کندویت کجاست

تا زنبورانم

 

از شکوفه گیلاست پر کنند

سوزن بارانت کجاست

تا زخم زمستام را بدوزم

من به بوی تو برخاستم

 

و از حرارت بیداری دارم کور می شوم

شادی هایت را

بر صورت من بریز فروردین من

و اضافه هایش را

پست کن برای کسی که بهاری ندارد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار فصل بهار، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
تو چقدر ساده‌ئی - شمس لنگرودی

تو چقدر ساده‌ئی

که بر همه یکسان می‌باری

تو چقدر ساده‌ئی

که سرنوشت بهار را روی درخت‌ها

می‌نویسی

که شتک‌ها هم می‌خوانند

آخر ببین چه جهان بدی شد

آفتاب را

داور تو قرار داده‌اند

و تو با پائی لرزان به زمین می‌نشینی

پیداست که می‌شکنی برف

تا قَدرت را بدانند

با سنگریزه و خرده شیشه فرود آ

فکر می‌کنم سرنوشت مرا جائی دیده‌ئی برف

آب شو

آب شو! موسیقی منجمد!‌

و بیا و ببین

رنج را تو کشیدی

به نام بهار

تمام می‌شود

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ