html> ای بهار - شمس لنگرودی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

ای بهار - شمس لنگرودی

ای بهار

سرمنشأ بی پایانت کجاست

تا نوشان نوشان بیایم

و در منزلت آرام گیرم

 

پل هایت کجاست

تا از تلاطم این برف بگذرم

جاده ها

به نیت دیدنت

 

راهی شهرها می شوند

نمی یابندت دور می شوند

کندویت کجاست

تا زنبورانم

 

از شکوفه گیلاست پر کنند

سوزن بارانت کجاست

تا زخم زمستام را بدوزم

من به بوی تو برخاستم

 

و از حرارت بیداری دارم کور می شوم

شادی هایت را

بر صورت من بریز فروردین من

و اضافه هایش را

پست کن برای کسی که بهاری ندارد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار شمس لنگرودی، اشعار فصل بهار، اشعار نو
:: برچسب‌ها: شمس لنگرودی, اشعار شمس لنگرودی, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ