html> شیرین سخن | اشعار عمران صلاحی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

به هوا نیازمندم - عمران صلاحی

به هوا نیازمندم

به کمی هوای تازه

به کمی درخت و قدری گل و سبزه و تماشا

به پلی که می رساند یخ و شعله را به مقصد

به کمی قدم زدن کنار این دل

و به قایقی که واکرده طناب و رفته رقصان

به کرانه های آبی

به کمی غزال وحشی

به شما نیازمندم

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عمران صلاحی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: عمران صلاحی, اشعار عمران صالحی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
اگر کسی عاشق باشد - عمران صلاحی

سالهاست

که از جزیره ی متروک

نامه ای را در بطری

روانه ی آبهای عالم کرده ام

 

اگر کسی عاشق باشد

می تواند کلماتم را بخواند

به هر زبانی، در هر سرزمینی

گاهی فکر می کنم

 

کسی می آید و با همان شیشه

برایم شراب می آورد

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عمران صلاحی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: عمران صلاحی, اشعار عمران صلاحی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
سر می رود گل از سبد - عمران صلاحی

زیبا سازی وبلاگ

 

سر می رود، گل از سبد

          عطر از گل، باد از عطر

چنان که تصویر از آیینه

          و زیبایی تو، از چشم من

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عمران صلاحی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: عمران صلاحی, اشعار عمران صلاحی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
میایی بچه بشیم - عمران صلاحی

میایی بچه بشیم به آسمون

نیگا کنیم

میایی قلبا رو مثل بادبادک

هوا کنیم

 

میایی بچه بشیم پشت ستون

سایه ها

یه جوری قایم بشیم همدیگرو

صدا کنیم

 

میایی بچه بشیم رختامونو

در بیاریم

بپریم با همدیگه تو حوض نور

شنا کنیم

 

من میخوام یه جور بشه بغل کنیم

همدیگرو

میایی بچه بشیم دروغکی

دعوا کنیم

 

سکه خورشیدمون گم شد و ما

فقیر شدیم

میایی با همدیگه مشتای ابرو

وا کنیم

 

همه پنجره  ها شیشه دارن

شیشه مات

بیا با همدیگه سنگ از تو کوچه

پیدا کنیم

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عمران صلاحی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: عمران صلاحی, اشعار عمران صلاحی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ