html> شیرین سخن | اشعار بدرالدین جاجرمی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

گر به دولت برسی مست نگردی مردی - بدرالدین جاجرمی

گر به دولت برسی مست نگردی مردی

گر به ذلت برسی پست نگردی مردی 

اهل عـالم همه بازیچه دست هوسند 

گر تو بازیچه این دست نگردی مردی 

 

گر بر سر نفس خود امیری مردی 

بر کور و کر ار نکته نگیری مردی 

مردی نبود فتاده را پای زدن

گر دست فتاده ای بگیری مردی

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار بدرالدین جاجرمی
:: برچسب‌ها: بدرالدین جاجرمی, رباعیات بدرالدین جاجرمی, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ