![]() |
یکشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۷ |
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﺜﻞ ﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ
ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺭﻓﺘﻢ
ﺑﺎﺭﯾﺪﻡ ...
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |
html>
![]() ![]() ![]() من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم "کهفی شیرازی" من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار تو پست مدرنی و مضامین دل آزار من فلسفه ی عشقم و اشراقی محضم تو عقلگرا چون رنه و نیچه و ادگار من پنجره ای رو به غزل... خواجه ی شیراز تو سخت پر از خشتی و مانند به دیوار "زهرا اقبالی" شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان "حافظ شیرازی" ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﺜﻞ ﺍﺑﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﺭﯾﺪﻡ ...
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می زند قبلا رفته است فقط می خواهد مطمئن شود چیزی از او در تو جا نمانده
کمک کن چمدانش را ببندد چترش را به او پس بده لبخندش را آوازهایش را
همینطور سایه اش را که گاه و بیگاه از پشت پنجره ات گذشته بود ...
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
دیگر منتظر کسی نیستم هر که آمد ستاره از رؤیاهایم دزدید هر که آمد سفیدی از کبوترانم چید هر که آمد لبخند از لبهایم بُرید منتظر کسی نیستم از سر خستگی در این ایستگاه نشستهام
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺗﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺑﺮﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ ﮔﻢ ﺩﺭ ﺑﺮﻑ ﻋﺸﻖ ﻣﺎ ﺑﺮﺁﻣﺪﻥ ﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺑﻮﺩ ﻧﺒﻮﺩ؟
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
کنار دریا عاشق باشی، عاشق تر می شوی و اگر دیوانه، دیوانه تر این خاصیت دریاست به همه چیز
وسعتی از جنون می بخشد شاعران از شهرهای ساحلی جان سالم به در نمی برند
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, شعر نو
فرشته نبود اما مهربان بود بی پناهم كه يافت خانه ای ساخت برايم از نور و آرامش و من با شكوه زيستم دستهايش سفيد بود و روشن انگار از چيدن ماه آمده بود
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, اشعار عاشقانه
ماه از پنجره دور می شد مثل قویی سفید بر آب های سیاه مسافر با ترس چمدانش را می بست می ترسید کسی بدرقه اش نکند
:: برچسبها: رسول یونان, اشعار رسول یونان, اشعار نو, شعر نو
::
:: پُست ثابت :: سیب - فرهاد شیبانی :: روزی نو آغازی نو - شمس لنگرودی :: آتش کاروان - بیژن ترقی :: آرامش سهم توست - دلنوشته :: امشب در دل نوری دارم - کریم فکور :: درد - قیصر امین پور :: میخک سپید - دنیا غلامی (رز سیاه) :: و آب بود که می رفت - نصرت رحمانی :: باید برویم از اینجا ... - دنیا غلامی (رز سیاه) :: دفتر خاطرات - دلنوشته :: تک درختی تیره بختم - نواب صفا :: زندگینامه نواب صفا :: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست - سعدی |
|