html> شیرین سخن | اشعار عطار نیشابوری
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش - عطار نیشابوری

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش

بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو دایما بر در دل حاضر است

رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

 

دیدهٔ جان روی او تا بنبیند عیان

در طلب روی او روی به دیوار باش

ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس

پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش

 

نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال

لیک تو باری به نقد ساختهٔ کار باش

در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن

تو به یکی زنده‌ای از همه بیزار باش

 

گر دل و جان تو را در بقا آرزوست

دم مزن و در فنا همدم عطار باش

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 ای دل اگر عاشقی/  علیرضا افتخاری 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
زندگینامه عطار نیشابوری

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطار نیشابوری

یکی از عارفان، صوفیان و شاعران ایرانی  بلند نام ادبیات فارسی

 در پایان سده ی ششم و آغاز سده ی هفتم است

 

او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶میلادی در نیشابور بدنیا آمد

 

نام او محمد، لقبش فریدالدین و کنیه اش ابوحامد بود

و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص کرده است

 

عطار در کدکن یکی از بخش های تربت حیدریه امروزی به دنیا آمد

و پدر و اجداد او اهل کدکن بوده اند

تربت حیدریه و همچینین برخی دیگر از شهر های خراسان

با یکدیگر نیشابور قدیم بودند

 

در کدکن زیارتگاهی است به نام پیرِزِرًوَند 

 و اهالی بر این باورند که این مزار شیخ ابراهیم پدرعطار است

 

کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد

زمان فاجعه غز، عطار ۶ یا ۷ سال بیشتر نداشت

این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمی‌ توانست

در ذهن کودک خردسال تأثیر دردانگیز خود را نگذارد

 

 

زیبا سازی وبلاگ

 

(Read more)

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری، زندگینامه شاعران کهن
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, زندگینامه عطار نیشابوری, زندگینامه شاعران کهن, زندگینامه شاعران کلاسیک
the writer : شیرین سخن
بلبلی را بس بود عشق گلی - عطار  

طاقت سیمرغ نارد بلبلی

بلبلی را بس بود عشق گلی

چون بود صد برگ دلدار مرا

کی بود بی‌ برگیی کار مرا

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, منطق الطیر عطار
the writer : شیرین سخن
هر که در بادیه عشق تو سرگردان شد - عطار

هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد

همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد

بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت

در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد

 

هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت

بی‌خود و بی‌خرد و بی‌خبر و حیران شد

سالک راه تو بی نام و نشان اولیتر

در ره عشق تو با نام و نشان نتوان شد

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
ای جانِ جانِ جانم تو جانِ جانِ جانی - عطار

ای جانِ جانِ جانم تو جانِ جانِ جانی

بیرون ز جانِ جان چیست آنی و بیش از آنی

پی می‌برد به چیزی جانم ولی نه چیزی

تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی

بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت

اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم - عطار

به دریایی در افتادم که پایانش نمی‌بینم

به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمی‌بینم

در این دریا یکی در است و ما مشتاق در او

ولی کس کو که در جوید که جویانش نمی‌بینم

 

چه جویم بیش ازین گنجی که سر آن نمی‌دانم

چه پویم بیش ازین راهی که پایانش نمی‌بینم

درین ره کوی مه رویی است خلقی در طلب پویان

ولیک این کوی چون یابم که پیشانش نمی‌بینم

 

به خون جان من جانان ندانم دست آلاید

که او بس فارغ است از ما سر آنش نمی‌بینم

دلا بیزار شو از جان اگر جانان همی خواهی

که هر کو شمع جان جوید غم جانش نمی‌بینم

 

برو عطار بیرون آی با جانان به جان بازی

که هر کو جان درو بازد پشیمانش نمی‌بینم

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم - عطار

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم

به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت

همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم

اگر به دستگیری بپذیری اینت منت

واگر نه رستخیزی ز همه جهان برآرم

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عطار نیشابوری، اشعار شب قدر، اشعار رمضان
:: برچسب‌ها: عطار نیشابوری, عطار, اشعار عطار, غزلیات عطار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ