html> شیرین سخن | ۱۳۹۷/۰۷/۱ - ۱۳۹۷/۰۷/۳۰
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

دلمان تنگ می شود - دلنوشته

دلمان تنگ می شود

گاهی برای بودن های خیالی آدم های عروسکی

دلمان تنگ می شود

گاهی برای خوابیدن های آرام زمان های کودکی

دلمان تنگ می شود

گاهی برای بوسیدن گونه های عروسک بی جان

دلمان حتی تنگ روزهای رفته هم می شود

دلم بی اختیار تنگ می شود

دلمان بی منّت تنگ می شود

برای خوبی هایی که کردیم و بدی هایی که دیدیم مدام

دلمان تنگ می شود

برای باران آمدن از چشمانمان

دلمان که تنگ می شود

خیلی چیزها عوض می شود

دلمان که تنگ می شود

خیلی قانون ها تبصره می گیرند

دلمان که تنگ می شود

خیلی پل ها می شکنند

دلمان که تنگ می شود

خیلی راه ها نرفته می روند

این دلتنگی ها را مدیون دلی باش که تنگ می شود

گاهی حتی برای خود از خود بی خبرت

دلتنگ شو

گاهی حتی برای خنده هایت

 

 

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته
:: برچسب‌ها: دلنوشته
the writer : شیرین سخن
نمی شود می دانم - نادر ابراهیمی

نمی شود پاییز

 فضای نمناک جنگلی اش

 برگ های خسته ی زردش

 غمگین تر از نگاه تو باشد

 

  نمی شود می دانم 

  نمی شود آوازی

 که مرد روستایی و عاشق

 با صدایی صاف

 

در اعماق دره می خواند

در شمالِ شمال

رنگین تر از صدای تو باشد

 نمی شود ... می دانم ...

 

 

:: موضوعات مرتبط: نادر ابراهیمی، متن های زیبا و عاشقانه
:: برچسب‌ها: نادر ابراهیمی, عاشقانه های نادر ابراهیمی, پاییز
the writer : شیرین سخن
بگذار که فراموش کنم - فروغ فرخزاد

چون تو را می نگرم

مثل این است که از پنجره ای 

تک درختم را سرشار از برگ

 در تب زرد خزان می نگرم 

  مثل این است که تصویری را 

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم

 شب و روز

 شب و روز

 شب و روز

بگذار

که فراموش کنم

تو چه هستی جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا

می گشاید در 

برهوت آگاهی؟

بگذار 

که فراموش کنم 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فروغ فرخزاد، اشعار نو
:: برچسب‌ها: فروغ فرخزاد, اشعار فروغ فرخزاد, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
حرف های ناگفته - دلنوشته

  این که هر وقت ماهی را از آب بگیریم تازه است دُرست 

اما همیشه هم به کار نمی آید 

بعضی چیزها، بعضی کارها، بعضی حرف ها هستند

که اگر وقت مناسب نداشته باشیم و انجام ندهیم و نگوییم 

بی فایده می شوند، بیات می شوند، از دهن می افتند 

 درست مثل یک لیوان چایی مانده و سرد و تلخ و بی رمق 

مثل گیاهی که فقط یک بار در عمرش گل بدهد

و اگر آن یک بار بگذرد 

جز برگ های پژمرده چیزی نصیبش نمی شود 

مثل این همه حرف نگفته که هر شب در سرم تکرار می شود 

تکراری بی فایده و بی ثمر 

انگار بخواهم مدام آب تازه به تنگ یک ماهی مُرده بریزم 

و در خیالم به این امید باشم 

که ببینم زنده می شود و دُم می جنباند 

یا هی خاک گلدان شکسته ای را عوض کنم 

 به هوای ریشه دادن یک شاخه ی خشکیده 

 خوب می دانم 

 از این کوچه ی بُن بست به جایی نمی رسم 

جز حاشیه ی همین حرف های نگفته که باز

هی تکرارشان می کنم، زنده شان می کنم و شاخ و برگشان می دهم 

 اما فقط در خیال 

باید دنبال راه چاره ای باشم 

قبل از آنکه این شاخ و برگ های خیالی بتوانند 

 حتی در خواب هایم ریشه کنند

 

 

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته
:: برچسب‌ها: دلنوشته
the writer : شیرین سخن
با بخت جدل نمی‌توان کرد - سعدی

دیگر نرود به هیچ مطلوب

خاطر که گرفت با تو پیوند

عشق آمد و رسم عقل برداشت

شوق آمد و بیخ صبر برکند

 

باد است نصیحت رفیقان

واندوه فراق کوه الوند

این جور که می‌بریم تا کی

وین صبر که می‌کنیم تا چند

 

 

زیبا سازی وبلاگ

(Read more)

 

:: Read more
:: موضوعات مرتبط: اشعار سعدی شیرازی
:: برچسب‌ها: سعدی شیرازی, سعدی, اشعار سعدی, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
کیستی؟ - احمد شاملو

کیستی که من اینگونه به اعتماد

نام خود را با تو می گویم

کلید خانه ام را در دستت می گذارم

نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم

 

به کنارت می نشینم و

بر زانوی تو

اینچنین آرام به خواب می روم؟

کیستی که من

 

اینگونه به جد

در دیار رؤیاهای خویش

با تو درنگ میکنم؟

کیستی؟

کیستی؟

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار احمد شاملو، اشعار نو
:: برچسب‌ها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
سنگ قبر آرزو - آرتوش

آسمان چشم او آیینه کیست

آن که چون آیینه با من روبرو بود

درد و نفرین درد و نفرین بر سفر باد

سرنوشت این جدایی دست او بود

 

گریه مگن که سرنوشت

گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دلهای ما

با غم هم آشنا کرد

 

چهره اش آیینه کیست

آن که با من روبرو بود

درد ونفرین بر سفر

این گناه از دست او بود

 

ای شکسته خاطر من

روزگارت شادمان باد

ای درخت پر گل من

نو بهارت ارغوان باد

 

ای دلت خورشید خندان

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من

 

قصه سنگ و سبو بود

من گلی پژمرده بودم

گر تو را صد رنگ و بو بود

ای دلت خورشید خندان

 

سینه تاریک من

سنگ قبر آرزو بود

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 سنگ قبر آرزو/ آرتوش

 

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: آرتوش, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ