![]() |
یکشنبه سیزدهم آبان ۱۳۹۷ |
همه لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه، گریز گاهی گردد
آی عشق، آی عشق
چهره آبیات پیدا نیست
و خنکای مرهمی بر شعله زخمی
نه شور شعله بر سرمای درون
آی عشق، آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست
غبار تیره تسکینی بر حضور وَهن
و دنج رهایی بر گریز حضور
سیاهی بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه بر ارغوان
آی عشق، آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست
:: برچسبها: احمد شاملو, اشعار احمد شاملو, اشعار نو, اشعار عاشقانه
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |