html> شیرین سخن | تصنیف و ترانه
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

سرو زیر آب - عباس محمدی

نه آروم میشم از گریه نه یادت میره از یادم

نمیدونم به این دنیا تقاص چی رو پس دادم

بگو پشت کدوم ابری که شب سر در گریبونه

که روز از ترس تنهایی پناه سایه میمونه

 

تنها رفتی و بی تو موجی سرگردانم دریایم باش

دنیا بی تو بی معناست آخِر کجا ماندی برگردی کاش 

بی تو دریا پیش چشمانم مثل رودی جا مانده از دریا

ای تو تنها آرزوی من وقتی با من باشی دنیا زیباست

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 سرو زیر آب/ سالار عقیلی

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: عباس محمدی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
شب سردی است و من افسرده - سهراب سپهری

شب سردی است و من افسرده

راه دوری است و پایی خسته

تیرگی هست و چراغی مرده

 

می کنم تنها از جاده عبور

دور ماندند زمن آدم ها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غم ها

 

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی

 

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است

 

خنده ای کو که به دل انگیزم

قطره ای کو که به دریا ریزم

صخره ای کو که بدان آویزم

 

مثل این است که شب نمناک است

دیگران را هم غم هست به دل

غم من لیک غمی غمناک است

 

هر دم این بانگ بر آرم از دل

وای این شب چقدر تاریک است

اندکی صبر سحر نزدیک است

 

 اینجا کلیک کنید.

 سپید و سیاه/ محمد اصفهانی

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سهراب سپهری، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
در شب سرد زمستانی - نیما یوشیج

در شب سرد زمستانی

کوره خورشید هم  چون کوره گرم چراغ من نمی‌­سوزد

و به‌ مانند چراغ من

نه می‌افروزد چراغی هیچ

نه فرو بسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد

 

من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ ­ام افروختم در یک شب تاریک

و شب سرد زمستان بود

باد می‌ پیچید با کاج

در میان کومه‌­ها خاموش

گم شد او از من جدا زین جاده باریک

 

و هنوز قصه بر یاد است

وین سخن آویزه لب:

که می‌افروزد؟ که‌ می‌سوزد؟

چه کسی این قصه را در دل می‌اندوزد؟

 

در شب سرد زمستانی

کوره خورشید هم  چون کوره گرم چراغ من نمی‌ سوزد

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 در شب سرد زمستانی/ محمد نوری

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار نیما یوشیج، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: نیما یوشیج, اشعار نیما یوشیج, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
میشه پرنده باشی اما رها نباشی - صفا لطفی

میشه پرنده باشی اما رها نباشی

میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی

حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست

اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی

ترسیده باشی از کوچ اوج و ندیده باشی

واسه یه مشتِ دونه اهلی آدما شی

تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی

مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی

دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی

از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی

 

 

 

 اینجا کلیک کنید

 پرنده/ معین و سیاوش قمیشی

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: صفا لطفی, اشعار صفا لطفی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
شهر حسود - علی زند وکیلی

ما از این شهرغریبه بی تفاوت کوچ کردیم

از رفیقا زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم

خونه مون رو دوشمونِ ما یه آه دوره گردیم

ما واقعاً با هم چه کردیم

ما غنیمت های بی رؤیای این جنگای سردیم

زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم

 

بی خبر از حالِ هم آواره ی دنیای دردیم

ما واقعاً با هم چه کردیم

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم

خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن

بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

پس بدین فرصت خنده هامو

 

پس بدین شادی تو صدامو

پس بدین قلب عشق آشنامو

لااقل پس بدین گریه هامو

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم

خسته از کابوس رفتن دور از اون روزای روشن

بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

 

 

 

 اینجا کلیک کنید

 شهر حسود/ علی زند وکیلی

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: علی زند وکیلی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
روزنه - ايرج جنتی عطائی

تو روزنه ی نوری در خانه ی ظلمت پوش

دیباچه ی آغازی بر متن شب خاموش

بر متن شب خاموش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز

چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز

می بخشی و می خوابی  در بستری از اعجاز

می مانم و می رُویم در سنگر یک آغوش

بر متن شب خاموش

شب حوصله می سوزد وقتی که تو در خوابی

ظلمت همه ی دنیاست وقتی تو نمی تابی

تندیسه ی تنهائی در خوابی و زیبائی

مهتابی و بر پیکر دوری و همینجائی

در خانه ی ظلمت پوش

چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز

چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز

می بخشی و می خوابی در بستری از اعجاز

می مانم و می رُویم در سنگر یک آغوش

بر متن شب خاموش

تو روزنه ی نوری در خانه ی ظلمت پوش

دیباچه ی آغازی بر متن شب خاموش

در سنگر یک آغوش

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 روزنه/ داریوش اقبالی

 

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: ايرج جنتی عطائی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست - هوشنگ ابتهاج

زين گونه‌ام كه در غم غربت شكيب نيست

گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست

جانم بگير و صحبت جانانه‌ام ببخش

كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست

 

گم گشته‌ی ديار محبت كجا رود

نام حبيب هست و نشان حبيب نيست

عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد

ای خواجه درد هست ولیكن طبیب نیست

 

در كار عشق او كه جهانیش مدعی است

اين شكر چون كنیم كه ما را رقیب نیست

جانا نصاب حسن تو حد كمال یافت

وین بخت بین كه از تو هنوزم نصیب نیست

 

گلبانگ سایه گوش كن ای سرو خوش خرام

كاین سوز دل به نـاله‌ی هر عندليب نيست

 

 

 

  اینجا کلیک کنید.

  شکایت هجران/ محمد اصفهانی

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار هوشنگ ابتهاج، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج, غزلیات هوشنگ ابتهاج, اشعار عاشقانه, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ