![]() |
یکشنبه دوم تیر ۱۳۹۸ |
بعضی وقت ها هم هست
دلت می خواهد
داستان زندگی تو هم کتابی شود
آن هم کتابی چند فصلی
گاهی دستت می گرفتی ورقش می زدی
برمی گشتی به فصل های قبل تر
آدمهای بیخود توی قصه ات را پیدا می کردی
برایشان توضیح می دادی
چقدر عمرت را بیهوده به خاطرشان تلف کردی
بعد ورق های مربوط به
بیخودی ها را پاره می کردی و دور می ریختی
جوری که وقتی
کاغذ پاره های مچاله شده را می دیدند
می فهمیدند
نبودنشان فرقی با بودنشان نمی کرده
می دیدند
که بدون آنها نمرده ایی، زنده ایی هنوز
راه می روی، نفس می کشی، می خندی ...
اصلاً بهتری
بعضی وقت ها آدم
دلش چه چیزها که نمی خواهد ...
:: برچسبها: عادل دانتیسم, اشعار عادل دانتیسم, اشعار نو, شعر نو
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |























