![]() |
پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۶ |
شاخ خشکیم به ما سردی عالم
چه کند
پیش ما برگ و بری نیست که
سرما ببرد

:: برچسبها: وحشی بافقی, اشعار وحشی بافقی, غزلیات وحشی بافقی, غزل
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |
html>
![]() ![]() ![]() من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم "کهفی شیرازی" من دختر شیرین سخن دوره ی قاجار تو پست مدرنی و مضامین دل آزار من فلسفه ی عشقم و اشراقی محضم تو عقلگرا چون رنه و نیچه و ادگار من پنجره ای رو به غزل... خواجه ی شیراز تو سخت پر از خشتی و مانند به دیوار "زهرا اقبالی" شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان "حافظ شیرازی" ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر
شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد
:: برچسبها: وحشی بافقی, اشعار وحشی بافقی, غزلیات وحشی بافقی, غزل
یک روزی که خوشحال تر بودم نذرم را ادا می کنم تا روزهایی مثل حالا که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است بخوانمشان و یادم بیاید که هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان
:: برچسبها: مهدی اخوان ثالث, اشعار مهدی اخوان ثالث, بهار, پاییز
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی هر چه برگم بود و بارم بود هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود هر چه یاد و یادگارم بود
ریخته ست چون درختی در زمستانم بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانی انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
:: برچسبها: مهدی اخوان ثالث, اشعار مهدی اخوان ثالث, بهار, تابستان
هوا دلگیر درها بسته سرها درگریبان دستها پنهان نفسها ابر دلها خسته وغمگین درختان اسکلتهای بلور آجین زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه غبار آلوده مهر و ماه زمستان است
:: برچسبها: مهدی اخوان ثالث, اشعار مهدی اخوان ثالث, اشعار نو, برف
رسیده آخر اسفند و رو به پایانم قسم نده که به جان تو هم نمی مانم تو و جهان و همه مردمش عوض شده اید و من هنوز همان شاعر پریشانم چگونه با تو بمانم بهار نزدیک است تو بوته ی گل سرخی و من زمستانم
:: برچسبها: محمدرضا طاهری, اشعار محمدرضا طاهری, اشعار نو, اسفند
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند روز و شب دارد روشنی دارد تاریکی دارد کم دارد بیش دارد دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده تمام می شود بهار می آید
:: برچسبها: محمود دولت آبادی, جملات قصار, جملات زیبا, زمستان
آخرین روزهای اسفند است از سر شاخ این برهنه چنار مرغکی با ترنمی بیدار می زند نغمه نیست معلومم آخرین شکوه از زمستان است یا نخستین ترانه های بهار
:: برچسبها: محمدرضا شفیعی کدکنی, اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی, اسفند, زمستان
::
:: پُست ثابت :: سیب - فرهاد شیبانی :: روزی نو آغازی نو - شمس لنگرودی :: آتش کاروان - بیژن ترقی :: آرامش سهم توست - دلنوشته :: امشب در دل نوری دارم - کریم فکور :: درد - قیصر امین پور :: میخک سپید - دنیا غلامی (رز سیاه) :: و آب بود که می رفت - نصرت رحمانی :: باید برویم از اینجا ... - دنیا غلامی (رز سیاه) :: دفتر خاطرات - دلنوشته :: تک درختی تیره بختم - نواب صفا :: زندگینامه نواب صفا :: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست - سعدی |
|