html> آخر اسفند - محمدرضا طاهری
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

آخر اسفند - محمدرضا طاهری

رسیده آخر اسفند و رو به پایانم

قسم نده که به جان تو هم نمی مانم

  تو و جهان و همه مردمش عوض شده اید

و من هنوز همان شاعر پریشانم

  چگونه با تو بمانم  بهار نزدیک است

  تو بوته ی گل سرخی و من زمستانم

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فصل زمستان، اشعار نو
:: برچسب‌ها: محمدرضا طاهری, اشعار محمدرضا طاهری, اشعار نو, اسفند
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ