html> شیرین سخن | تصنیف و ترانه
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم - مهرداد اوستا

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم

رمیدی و نرمیدم، بریدی و نبریدم

اگر زجمله ملامت شنیدم از تو شنیدم

وگر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم

 

شکوه دارم، شکوه دارم، با دل بی­غمگسارم

مُردم ای مه تا بسوزی همچو شمعی برمزارم

بعد از این یا گردبادم، یا در این صحرا غبارم

تا رسم در رهگذارت، یا رسی در رهگذارم

 

گذشتی و نگذشتم، شکستی و نشکستم

بریدی و نبریدم، گسستی و نگسستم

اگر که خانه بدوشم، اگر که باده پرستم

کجا که با تو نبودم، کجا که بی تو نشستم

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 شکوه/ عبدالحسین مختاباد

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار مهرداد اوستا، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: مهرداد اوستا, غزلیات مهرداد اوستا, اشعار عاشقانه, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
می گریزم - معینی کرمانشاهی

می گریزم، می گریزم

اشک حسرت از چه ریزم

برو، برو کز دامت جستم

گشوده پر از بامت جستم

 

یاد از تو دگر نکنم، نکنم

سوی تو نظر نکنم، نکنم

تو را رها کردم با دگران

گذشتم از تو چون رهگذران

 

رفتم کز تو دگر بیگانه شوم

بهر شمع دگر پروانه شوم

مهری دیگر با تو ندارم

در کوی تو پا نگذارم

 

بگذر از من کز تو گذشتم

از دل تا کی ناله بر آرم

نازک طبعی چو برگ گل بودم

به دستت افتادم

 

پرپر گشتم، پرپر گشتم

اشکی بودم درون بحر غم

چو قطره باران

گوهر گشتم، گوهر گشتم

 

به حال خود بگذارم

به دست غم بسپارم

که بی تو تنها بروم

برو، برو تا بروم

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 می گریزم/ همایون کاظمی 

 

:: موضوعات مرتبط: آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: معینی کرمانشاهی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
مستی یا هوشیار - حسین منزوی

آهای خبردار

مستی یا هوشیار خوابی یا بیدار

خوابی یا بیدار

تو شب سیاه، تو شب تاریک

 

از چپ و از راست، از دور و نزدیک

یه نفر داره جار میزنه جار

آهای غمی که مثل یه بختک

رو سینه ی من شده ای آوار

 

از گلوی من دستاتو بردار

دستاتو بردار از گلوی من

از گلوی من دستاتو بردار

کوچه های شهر پُر ولگرده دل پُره درده

 

شهر پُره مرده، پُره نامرده

آهای خبردار، آهای خبردار

باغ داریم تا باغ

یکی غرق گل، یکی پُره خار

 

مرد داریم تا مرد

یکی سر کار، یکی سر بار

آهای خبردار یکی سر دار

توی کوچه ها یه نسیم رفته پی ولگردی

 

توی باغچه ها پاییز اومده پی نامردی

توی آسمون ماه و دق میده، ماه و دق میده

درد بی دردی

پاییز اومده، پاییز اومده پی نامردی

یه نسیم رفته پی ولگردی

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 آهای خبردار/ همایون شجریان

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار حسین منزوی، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: حسین منزوی, اشعار حسین منزوی, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
بوی پیراهن - قیصر امین پور

صحرا صحرا دويده ام سرگردان از پی تو

دريا دريا گذشته ام در طوفان از پی تو

دست از دنيا كشيده ام بی سامان از پی تو

از من از ما رهيده ام دست افشان از پی تو


گيسوی تو دام بلا ابروی تو تيغ فنا

در دست دوای دل روی تو بهشت برين

موی تو بنفشه ترين زنجير پای دل


دنيا دنيا گشته ام به بوی تو

پنهان پيدا گرم گفتگوی تو

هر سو هر جا روی من به سوی تو

دردا دردا كی رسم به بوی تو

 

دستم بر دامن تو بوی پيراهن تو

سوی چشم عاشقان ياس و سوسن شكفد

دامن دامن شكفد با يادت ز باغ جان



ديگر افتاده ام از پا دراين صحرا

در راهم صخره و خارا خارا خارا

چون كشتی در دل طوفان يارا يارا

درياب ای ساحل دريا ما را ما را

 

شب و سحر به نام تو ترانه می خوانم

به شوق يك سلام تو هميشه می مانم


 

 اینجا کلیک کنید.

 بهشت باد/ علیرضا افتخاری

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار قیصر امین پور، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور, اشعار قیصر امین پور, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
تو كیستی كه من اینگونه بی تو بی تابم؟ - فریدون مشیری

تو كیستی كه من اینگونه بی تو بی تابم؟

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم 

تو چیستی كه من از موج هر تبسم تو

بسان قایق سرگشته روی گردابم
 

تو در كدام سحر بر كدام اسب سپید؟

تو را كدام خدا؟

تو از كدام جهان؟

تو در كدام كرانه تو از كدام صدف؟

تو در كدام چمن همره كدام نسیم؟

تو از كدام سبو؟
 

من از كجا سر راه تو آمدم ناگاه

چه كرد با دل من آن نگاه شیرین، آه

مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه

كدام نشاه دویده است از تو در تن من؟

 

كه ذره های وجودم تو را كه می بینند

به رقص می آیند

سرود می خوانند
 

چه آرزوی محالی است زیستن با تو

مرا همین بگذارند یك سخن با تو

به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر

به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر
 

بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف

ستاره ها را از آسمان بیار به زیر

ترا به هر چه تو گویی به دوستی سوگند
 

هر آنچه خواهی از من بخواه صبر مخواه

كه صبر راه درازی به مرگ پیوسته ست
 

تو آرزوی بلندی و دست من كوتاه

تو دوردست امیدی و پای من خسته ست

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 تو کیستی؟/ همایون شجریان

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فریدون مشیری، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: فریدون مشیری, اشعار فریدون مشیری, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
سلام آخر - افشین یداللهی

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه


خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
 


تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من

تو را می‌سپارم به دل‌های خسته
 


تو را می‌سپارم به مینای مهتاب

تو را می‌سپارم به دامان دریا
 


اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می‌سپارم به رویای فردا
 


به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد

به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
 


اگر چشمه واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد
 


خداحافظ ای برگ و بار دل من

خداحافظ ای سایه‌ سار همیشه
 


اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نوبهار همیشه

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 سلام آخر/ احسان خواجه امیری
 

:: موضوعات مرتبط: اشعار افشین یداللهی، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: افشین یداللهی, اشعار افشین یداللهی, تصنیف و ترانه
the writer : شیرین سخن
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم - سیمین بهبهانی

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

 

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

خیالت گرچه عمری یار من بود

امیدت گرچه در پندار من بود

 

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساغرم ده

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

 

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

 

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بی خبر کن

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساغرم ده

 

چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم

به سر، سودای آغوش تو دارم

 

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 چرا رفتی/ همایون شجریان

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سیمین بهیهانی، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: سیمین بهبهانی, اشعار سیمین بهبهانی, غزلیات سیمین بهبهانی, غزل
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ