![]() |
پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۵ |
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
(Read more)

:: موضوعات مرتبط: اشعار فخرالدین عراقی
:: برچسبها: فخرالدین عراقی, عراقی, اشعار فخرالدین عراقی, غزلیات فخرالدین عراقی
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |
















