html> بهار بهار صدا همون صدا بود - محمدعلی بهمنی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

بهار بهار صدا همون صدا بود - محمدعلی بهمنی

بهار بهار صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار چه اسم آشنایی

صدات میاد اما خودت کجایی

 

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

 

بهار اومد با یه بغل جوونه 

عیدو آورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون

خونه ما همیشه منتظر یه مهمون

 

بهار بهار یه مهمون قدیمی

یه آشنای ساده و صمیمی

یه آشنا که مثل قصه ها بود

خواب و خیال همه بچه ها بود

 

یادش بخیر بچگیا چه خوب بود

حیف که هنوز صبح نشده غروب بود

آخ که چه زود قلک عیدیهامون 

وقتی شکست باهاش شکست دلامون

 

بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد

خنده به دلمردگی زمین کرد

چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت 

وا شدن پنجره ها رو دوست داشت

 

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد

من و با حسی دیگه آشنا کرد

یه حرف که از حرفهای من کتاب شد

حیف که همش سوال بی جواب شد

 

دروغ نگم هنوز دلم جوون بود 

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود

 

 

 اینجا کلیک کنید.

 بهار بهار/ ناصر عبداللهی

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار محمدعلی بهمنی، اشعار فصل بهار، اشعار نو، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی, اشعار محمدعلی بهمنی, تصنیف و ترانه, بهار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ