![]() |
چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۶ |
ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا
گفت خاموش در این جا چه نشستی
گفتم بوی محبوبه ی شب می برد از هوش مرا
بوی محبوبه ی شب بوی جنون پرور عشق
وه چه جادوست که از هوش برد بوش مرا
بوی محبوبه ی شب نغمه ی چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا
بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا
بوی محبوبه ی شب جلوه ی جادویی اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا
:: برچسبها: فریدون مشیری, اشعار فریدون مشیری, اشعار نو, شعر نو
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |