![]() |
دوشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۶ |
هوا، هوای بهار است وباده، باده ی ناب
به خنده، خنده بنوشیم جرعه، جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش وآب
فرشته ی روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین در یاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ی ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
:: برچسبها: فریدون مشیری, اشعار فریدون مشیری, اشعار نو, گزیده اشعار
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |