html> این بوی بهارست که از صحن چمن خاست - خواجوی کرمانی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

این بوی بهارست که از صحن چمن خاست - خواجوی کرمانی

این بوی بهارست که از صحن چمن خاست

یا نکهت مشکست کز آهوی ختن خاست

انفاس بهشتست که آید به مشامم

یا بوی اویسست که از سوی قرن خاست

 

این سرو کدامست که در باغ روان شد

وین مرغ چه نامست که از طرف چمن خاست

بشنو سخنی راست که امروز در آفاق

هر فتنه که هست از قد آن سیم بدن خاست

 

سودای دل سوختهٔ لاله سیراب

در فصل بهار از دم مشکین سمن خاست

تا چین سر زلف بتان شد وطن دل

عزم سفرش از گذر حب وطن خاست

 

آن فتنه که چون آهوی وحشی رمد از من

گوئی ز پی صید دل خستهٔ من خاست

هر چند که در شهر دل تنگ فراخست

دل تنگیم از دوری آن تنگ دهن خاست

 

عهدیست که آشفتگی خاطر خواجو

از زلف سراسیمهٔ آن عهدشکن خاست

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار خواجوی کرمانی، اشعار فصل بهار
:: برچسب‌ها: خواجوی کرمانی, غزلیات خواجوی کرمانی, گزیده اشعار, بهار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ