html> باز كن پنجره را - حمید مصدق
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

باز كن پنجره را - حمید مصدق

باز كن پنجره را

من تو را خواهم برد

به سر رود خروشان حيات

آب اين رود به سر چشمه نمی گردد باز

بهتر آنست كه غفلت نكنيم از آغاز

باز كن پنجره را صبح دميد

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار حمید مصدق، اشعار نو
:: برچسب‌ها: حمید مصدق, اشعار حمید مصدق, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ