html> وقتی کودک بودم - نسرین بهجتی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

وقتی کودک بودم - نسرین بهجتی

زیبا سازی وبلاگ

 

وقتی کودک بودم

گاهی خودم را در گنجه مرباهای

مادرم  پنهان می کردم

و به زندگی فکر می کردم

 

گاهی دکتر می شدم

گاهی خلبان ، و گاهی معلم

و دست آخر یک لنگه کفشم را

پشت شیشه های مرباها

 

پنهان می کردم

و فقط سیندرلا می شدم

بزرگ تر که شدم

نه دکتر شدم، نه خلبان

 

نه معلم، نه سیندرلا

و تازه متوجه شدم

زندگی در همان گنجه

مرباهای مادرم بود

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار نسرین بهجتی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: نسرین بهجتی, اشعار نسرین بهجتی, اشعار نو, شعر نو
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ