html> چو سرو باش آزاد - گلستان سعدی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

چو سرو باش آزاد - گلستان سعدی

حکیمی را پرسیدند:

چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند 

هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند

مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد

درین چه حکمت است؟

 

گفت: هر درختی را ثمره معین است که به

وقتی معلوم  به وجود آن تازه آید و گاهی به

عدم آن پژمرده شود و

سرو را هیچ از این نیست و

همه وقتی خوشست و

این است صفت آزادگان 

 

به آنچه می گذرد دل منه که دجله بسی

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار سعدی شیرازی، حکایات
:: برچسب‌ها: سعدی شیرازی, سعدی, اشعار سعدی, گلستان سعدی
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ