![]() |
دوشنبه دوم اسفند ۱۳۹۵ |
اسفند آمد
و در جیب هایش بوی بهار بود و کمی غم
از گذر ناگزیر عمر
در جیب جلیقه اش حبه قند هایی بود تا کام
سال کهنه را شیرین کند
که نگیرد دلش از رفتن که سهم همه است
آدم ها ماه ها سال ها
در جیب کُتش کمی شادی بود، کمی امید، کمی عشق
آجیل مخلوط هر سال
اسفند آمد
و بر لبانش لبخند گنگی بود
طفلکی این اسفند را همه بی محلی می کنند
آنقدر دلش می گیرد که نگو
اما نجابتی ذاتی دارد به رویش نمی آورد
و فقط لبخند می زند
و متواضعانه سفره هفت سین می چیند
:: برچسبها: فاطمه صابری نیا, اشعار فاطمه صابری نیا, اشعار نو, گزیده اشعار
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |