html> پاییز عاشق است و راهی نمانده است - علیرضا بدیع
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

پاییز عاشق است و راهی نمانده است - علیرضا بدیع

پاییز عاشق است و راهی نمانده است

جز این که روز و شب بنشیند دعا کند 

شاید اثر کند و خداوند فصل ها

یک فصل را به خاطر او جا به جا کند 

 

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را

 تقدیر خواست راه شما را جدا کند 

 خش خش صدای پای خزان است 

یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار علیرضا بدیع، اشعار فصل پاییز، اشعار نو
:: برچسب‌ها: علیرضا بدیع, اشعار علیرضا بدیع, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ