![]() |
پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۵ |
عمر بر اومید فردا میرود
غافلانه سوی غوغا میرود
روزگار خویش را امروز دان
بنگرش تا در چه سودا میرود
گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت
هر نفس از کیسه ما میرود
مرگ یک یک میبرد وز هیبتش
عاقلان را رنگ و سیما میرود
مرگ در ره ایستاده منتظر
خواجه بر عزم تماشا میرود
مرگ از خاطر به ما نزدیکتر
خاطر غافل کجاها میرود
تن مپرور زانک قربانیست تن
دل بپرور دل به بالا میرود
چرب و شیرین کم ده این مردار را
زانک تن پرورد رسوا میرود
چرب و شیرین ده ز حکمت روح را
تا قوی گردد که آن جا میرود
حکمتت از شه صلاح الدین رسد
آنک چون خورشید یکتا میرود
:: برچسبها: مولانا جلال الدین بلخی, مولانا, اشعار مولانا, غزلیات مولانا
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |