html> عمر بر اومید فردا می ‌رود - مولانا (دیوان شمس)
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

عمر بر اومید فردا می ‌رود - مولانا (دیوان شمس)

عمر بر اومید فردا می‌رود

غافلانه سوی غوغا می‌رود

روزگار خویش را امروز دان

بنگرش تا در چه سودا می‌رود

 

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت

هر نفس از کیسه ما می‌رود

مرگ یک یک می‌برد وز هیبتش

عاقلان را رنگ و سیما می‌رود

 

مرگ در ره ایستاده منتظر

خواجه بر عزم تماشا می‌رود

مرگ از خاطر به ما نزدیکتر

خاطر غافل کجاها می‌رود

 

تن مپرور زانک قربانیست تن

دل بپرور دل به بالا می‌رود

چرب و شیرین کم ده این مردار را

زانک تن پرورد رسوا می‌رود

 

چرب و شیرین ده ز حکمت روح را

تا قوی گردد که آن جا می‌رود

حکمتت از شه صلاح الدین رسد

آنک چون خورشید یکتا می‌رود

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار مولانا بلخی
:: برچسب‌ها: مولانا جلال الدین بلخی, مولانا, اشعار مولانا, غزلیات مولانا
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ