html> حواست هست نزدیکای پاییز است - مصطفی گل محمدی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

حواست هست نزدیکای پاییز است - مصطفی گل محمدی

حواست هست

نزدیکای پاییز است

دلم از باد و باران های

بی تدبیر لبریز است

 

مسیر زیر پایت را نگاهی کن

سزای برگهای بی وفایی که

درختان را رها کردند

جز این است

 

حواست هست

نیمکت های پاییزی کمی سرد است

مجالی هم که باشد

فرصت خوب نشستن

 

روی دفترهای پر برگ است

حواست هست

شبهای بلند پیش رویت

انتظار دیدنت را زنده می دارند

 

و در پایان این قصه

یلدایی که می داند

تمام فصل بی برگی

به یادت سبز می ماندم

 

حواست هست

کنج کوچه های شهر

همان جایی که آب چاله هایش

انتظار یک قدم را داشت

 

تمام چاله های منتظر

هم سهم من می شد

حواست هست

معلوم است

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فصل پاییز، اشعار نو
:: برچسب‌ها: مصطفی گل محمدی, اشعار مصطفی گل محمدی, اشعار نو, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ