html> چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی - حافظ
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی - حافظ

دوش وقت سحر از غصه

 نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب 

حیاتم دادند

 

چه مبارک سحری بود و چه

فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه

براتم دادند

 

این همه شهد وشکر کز

سخنم می‌ریزد

اجر صبریست کز آن شاخ

نباتم دادند

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار حافظ شیرازی، اشعار شب قدر، اشعار رمضان
:: برچسب‌ها: حافظ شیرازی, حافظ, اشعار حافظ, غزلیات حافظ
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ