![]() |
سه شنبه یکم خرداد ۱۳۹۷ |
ابوسعید فضلالله بن احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی
مشهور به شیخ ابوسعید ابوالخیر ۳۵۷ - ۴۴۰ قمری عارف و شاعر
نامدار ایرانی تبار قرن چهارم و پنجم است
ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار برجسته و ویژهای دارد
و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی است
چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار
مولوی و خیام قرار میگیرد
بیآنکه خود شعر چندانی سروده باشد
در تاریخ اندیشههای عرفانیاش در بالاترین سطح اندیشمندان
در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی بشمار میرود
همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان
و ادامه حکمت خسروانی میخواند
از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبوده است
شیخ ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور پایان
سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری
در میهنه متولد گردید و در زادگاهش دیده از جهان فروبست
آرامگاه وی در مشهد در برابر سرایش قرار دارد
او سالها در مرو و سرخس، فقه و حدیث آموخت
تا در یک رویداد مهم در زندگی اش درس را رها کرده
و به گرد صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد
شیخ ابوسعید پس از دریافت طریقه تصوف در نزد
شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس قصاب آملی
به دیار اصلی خود مهیمنه باز گشت
و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن 40 سالگی به نیشابور رفت
در این سفرها بزرگان علمی و شرعی با او به مخالفت برخاستند
اما چندی نگذشت که مخالفت ها به موافقت بدل شد
و مخالفان وی تسلیم شدند
او تمام عمر خویش را در تربیت مریدانش سپری کرد
نوه ی شیخ ابوسعید ابوالخیر محمدبن منور در سال 599 کتابی
به نام اسرارالتوحید در باره ی زندگی و احوالات شیخ نوشته است
هرمان اته خاورشناس نامی آلمانی دربارهٔ شیخ ابوسعید ابوالخیر مینویسد:
وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بشمار میرود
بلکه صرف نظر از رودکی و هم دورههایش
میتوان او را از نوآوران رباعی که زاییده طبع است دانست
نوآوری او در این گونه شعر از دو جایگاه است:
یکی آن که وی نخستین شاعری است که شعر خود را
فقط به شکل رباعی سرود
دوم آنکه رباعی را بر خلاف پیشینیان خود نقشی از نو زد
که آن نقش جاودانه ماند
یعنی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد
و این نوع شعر از آن زمان نمودار گمانهای رنگین عقیده
به خدا در همه چیز بوده است
نخستین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه
به کار رفته تشبیهاتی از
عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی را
عاشق حیران و جریان، میگسار، مست و پروانه دور شمع
نامیده که خود را به آتش عشق می افکند
داستان دیدار او با ابن سینا که در کتاب اسرارالتوحید
آمده بسیار پر آوازه است
خواجه بوعلی سینا با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند
و سه شبانه روز با یکدیگر بودند
و به خلوت سخن میگفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان
در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به
نماز جماعت بیرون نیامدند
بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت
شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟
گفت: هر چه من میدانم او می بیند
و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند
از شیخ پرسیدند که ای شیخ بوعلی را چون یافتی؟
گفت: هرچه ما می بینیم او می داند
کتابهایی که برپایه ی سخنان ابوسعید
گردآوری شده است عبارتند از:
اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید
تألیف محمدبن منور بن ابی سعد بن ابی ظاهر بن ابی سعید
از نوادگان وی
رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید
تألیف ابوروح لطفالله نوه ابوسعید
سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید در فرهنگ شرق زمین شبیه سقراط است
گرچه عملاً در گردآوری معارف صوفیه اثر جداگانهای
به جای نگذاشته است با این وجود در همه جا
نام و سخن او هست
چندین کتاب از سخنان وی به وسیله دیگران نگارش یافته
و دو سه نامه سودمند مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار زمان
خود نوشته است از او بر جا مانده است
به رغم اینکه وی در معارف صوفیه اثری مهمی تألیف نکرده است
اما از شواهد و قرائن برمیآید که در ذهن ابوسعید
یک جهان بینی عرفانی به صورت کل و منظم وجود دارد
او خود میگوید:
آن زمانی که قرآن میآموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد
در راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیشآمد
پدرم را گفت که ما از دنیا نمیتوانستیم رفت
زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان تباه میشدند
اکنون این فرزند را دید
ایمن گشتم که عالم را از این کودک بهره خواهد بود
نخستین آشنایی ابوسعید با راه حق و علوم باطنی
به اشاره و ارشاد همین شیخ بود
چنانکه خود ابوسعید نقل میکند که شیخ به من گفتند:
ای پسر خواهی که سخن خدا گویی
در خلوت این شعر میگویی:
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر سر من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
همه روز این بیتها میگفتم تا به برکت این ابیات در کودکی
راه بر من گشاده شد
ابوسعید همچون حلقه استواری زنجیره سنتهای عرفانی
پیش از خودش را به حلقه نسلهای پس از خویش پیوند میدهد
وی تصوف را عبارت از آن میداند که:
آنچه در سرداری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و آنچه بر تو آید نجهی
با اینکه در روزگار زنده بودنش مورد تازش خشک مغزان
مذهبی بود و اتهام لاابالیگریهای او در دوره ی زندگی
تا اسپانیای اسلامی یعنی اندلس رفته بود
ابن حزم اندلسی در زمان زندگی او دربارهاش میگوید:
شنیدهایم که به روزگار ما در نیشابور مردی است از صوفیان
با کنیه ابوسعید ابوالخیر
که گاه جامه پشمینه میپوشد و زمانی لباس حریر
که بر مردان حرام است
گاه در روز هزار رکعت نماز میگذارد و زمانی
نه نماز واجب میگزارد نه نماز مستحبی
و این کفر محض است
پناه بر خدا از این گمراهی
با وجود این قدیس دیگری را نمیشناسیم که مردم
تا این پایه شیفته او باشند
و چهره او به عنوان رمز اشراق و اشراف بر عالم پنهان
به گونه نشانه و رمزی درآمده باشد
آن گونه که بوعلی رمز دانش و علوم رسمی است
ابوسعید نسبت به دو صوفی پیش از خودش
بایزید بسطامی و حلاج که در تاریخ عرفان
مهمترین مقام را دارند ارادتی خاص داشته است
وی در محیطی که بیشتر صوفیان حلاج را کافر میدانستند
و گروهی مانند عبدالکریم قشیری در مورد او با احتیاط و سکوت
برخورد میکردند او را به عنوان نمونه عیار و جوانمردی
میدانست که به گفته خودش در اسرار التوحید
در علوم حالت در مشرق و مغرب کسی چون او نبود
وی در فقه و کلام و منطق و حدیث و تفسیر و دیگر علوم رایج
عصر از چهرههای ممتاز بشمار میرفته است
از جمع استادان او که بگذریم وی با شمار زیادی از
فقها و محدثین و ادیبان و شاعران
دوره ی خود روابط دوستانه و عادلانه داشته است
نه تنها داستانهای اسرار التوحید بلکه اسناد تاریخی
غیرصوفیانه نیز گواهند بر اینکه علمای بزرگی چون
ابومحمد جوینی پدر امامالحرمین جوینی
که از بزرگترین علمای نیشابور در این دوره بود
با وی روابط دوستی داشته است
در حکایت مشهوری از وی آمده است که:
به شیخ ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلان کس بر روی آب راه میرود!
گفت: «سهل است
چغزی و صعوهای نیز بر روی آب راه میروند
گفتند که: فلان کس در هوا میپرد!
گفت: زغنی و مگسی نیز در هوا می پرند
گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری دیگر میرود
شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس یک لحظه
از مشرق به مغرب میرود
این چنین چیزها را بسیار ارزش نیست
مرد آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخوابد
و با خلق داد و ستد کند
و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد
آرامگاه مشهور ابوسعید ابوالخیر در ۵ کیلومتری شمال شهرک میهنه
زادگاه وی ناحیهای بین سرخس و ابیورد
و در دل بیابانهای ترکمنستان
در ۱۳۰ کیلومتری جنوب شرقی عشق آباد
روبروی چهچهه در خاک ایران است
ابوسعید نزد ترکمنها بسیار مجرب بوده و همواره
مرجع زیارت آنها میباشد
ابوسعید در ترکمنستان به منه بابا مشهور است
چرا که هر پیر و صاحبدلی با پسوند بابا شهرت دارد
بنای آرامگاه وی بسیار قدیمی و برپا میباشد
چندین مقبره دیگر نیز در حوالی مزار وی مدفون میباشند
آرامگاهی نیز در روستای مهنه از توابع شهرستان مهولات
واقع در استان خراسان رضوی را
به ابوسعید ابوالخیر نسبت دادهاند
گردآورنده اسرار التوحید به روشنی محل دفن شیخ را
میهنه خاوران ذکر کرده است
که اکنون این نقطه در خارج از مرزهای ایران میباشد
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را
:: برچسبها: ابوسعید ابوالخیر, زندگینامه ابوسعید ابوالخیر, زندگینامه شاعران کهن, زندگینامه شاعران کلاسیک
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |