![]() |
جمعه هشتم تیر ۱۳۹۷ |
جلالالدین محمد بلخی متخلص به مولانا، مولوی و رومی
۶۰۴ - ۶۷۲ هجری قمری از مشهورترین شاعران
ایرانی پارسی گوی در بلخ زاده شده است
زبان مادری وی پارسی بوده است
نام کامل وی محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی
بوده و در دوران حیات به القاب
جلالالدین ، خداوندگار و مولانا خداوندگار
نامیده شده است
با آنکه آثار مولوی برای عموم جهانیان است ولی پارسی زبانان
بهره ی خود را از او بیشتر می دانند
چرا که حدود شصت تا هفتاد هزار بیت از شعر او فارسی است
و تنها حدود هزار بیت عربی و کمتر از پنجاه
بیت به زبانهای یونانی، ترکی شعر دارد
آثار مولانا علاوه بر مناطق فارسی زبان
تأثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه
نیز گذاشته است
دلیل این امر این است که اکثر جانشینان مولوی در طریقه ی تصوف
مربوط به او از ناحیه ی قونیه بودند
پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی
معروف به بهاءالدین ولد و سلطان العلما
از بزرگان صوفیه ومردی عارف بود و نسبت خرقه او
به احمد غزالی برمی گشت
وی در عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت
و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت
حقیقی را در سلوک باطنی می دانست نه در مباحثات
و مناقشات کلامی و لفظی پرچمداران
کلام و جدال با او مخالفت کردند
از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود
و بیش از دیگران شاه را علیه او برانگیخت
سلطان العلما همزمان با هجوم چنگیز خان از بلخ کوچ کرد
و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه
بر تخت نشسته به شهر خود باز نگردد
روایت شده است که در مسیر سفر با عطار نیشابوری نیز
ملاقات داشته و عطار، مولانا را ستوده
و کتاب اسرار نامه خود را به او هدیه داده است
سلطان العلما در حدود سال 628 قمری جان سپرد
و در همان قونیه به خاک سپرده شد
در آن هنگام مولانا جلال الدین 24 سال داشت
که مریدان از او خواستند که جای پدرش را بگیرد
شمس تبریزی در حدود سال 642 قمری به مولانا پیوست
و چنان او را شیفته کرد که درس و، وعظ را کنار گذاشت
و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت
واز آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد
و به سرودن اشعار پر شورعرفانی پرداخت
کسی نمی داند شمس تبریزی به مولانا چه گفت و چه آموخت
که این گونه دگرگونش کرد اما واضح است که
شمس تبریزی عالم و جهاندیده بود و برخی به خطا
گمان کرده اند که او از حیث دانش و فن بی بهره بوده است
که نوشته های او بهترین گواه بر دانش گسترده اش
در ادبیات، لغت، تفسیر قرآن و عرفان است
مریدان می دیدند که مولانا مرید و ژنده پوشی گمنام شده
و توجهی به آنان نمی کند به فتنه جویی روی آوردند
و به شمس تبریزی ناسزا می گفتند و تحقیرش می کردند
شمس تبریزی از گفتار و رفتار مریدان رنجید
و در 21 شوال 643 قمری هنگامی که مولانا 39 سال داشت
از قونیه به دمشق کوچ کرد
مولانا از غایب بودن شمس تبریزی ناآرام شد
مریدان که دیدند رفتن شمس تبریزی نیز مولانا را متوجه آنان نساخته
با پشیمانی از مولانا پوزش خواستند
مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه جمعی به دمشق فرستاد
تا شمس تبریزی را به قونیه باز گردانند
شمس تبریزی بازگشت و سلطان ولد به شکرانه این موهبت
یک ماه پیاده در رکاب شمس تبریزی راه پیمود
تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رهایی یافت
پس از مدتی دوباره حسادت مریدان برانگیخته شد
و آزار شمس تبریزی را از سر گرفتند
شمس تبریزی سرانجام بی خبراز قونیه رفت و ناپدید شد
مولانا در دوری شمس تبریزی ناآرام شد
و روز و شب به سماع پرداخت
از آثار مولانا می توان به
مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه مافیه، مکتوبات و مجالس سبعه
اشاره داشت
بیشتر سبک مولانا در
مثنوی، رباعی، غزل و نثر بوده است
مولانا در زمان حیات خود در
ایران، افغانستان، تاجیکستان و ترکیه سکونت گزید
مولانا پس از مدت ها بیماری در پی تبی سوزان
در 5 جمادی الاخر 672 قمری درگذشت
و در قونیه به خاک سپرده شد
در آن روز پرسوز یخبندان قونیه سیل پرخروش مردم
پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی
همگی در این ماتم شرکت داشتند
جان ز تو جوش می کند دل ز تو نوش می کند
عقل خروش می کند بی تو به سر نمی شود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بی تو به سر نمی شود
:: برچسبها: مولانا جلال الدین بلخی, مولانا بلخی, زندگینامه مولانا, زندگینامه شاعران کهن
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |