html> دانی كه نو بهار جوانی چه‌ سان گذشت؟ - مشفق کاشانی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

دانی كه نو بهار جوانی چه‌ سان گذشت؟ - مشفق کاشانی

دانی كه نو بهار جوانی چه‌سان گذشت؟

زود آنچنان گذشت كه تیر از كمان گذشت

نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد

نیم دگر به غفلت و خواب گران شد

 

صد آفرین به همت مرغی شكسته بال

كز خویشتن شد و از آشیان گذشت

افسرده‌ای كه تازه گلی را ز دست داد

داند چه‌ها به بلبل بی خانمان گذشت

 

بنگر به شمع عشق كه در اشك و آه او

پروانه بال و پر زد و آتش به جان گذشت

بشنو درای قافله سالار زندگی

گوید به خواب بودی واین كاروان گذشت

 

ظالم اگر به تیغ ستم خون خلق ریخت

از خون بیگناه مگر می توان گذشت؟

مشفق بهار زندگیت گر صفا نداشت

شكر خدا كه همره باد خزان گذشت

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار مشفق کاشانی
:: برچسب‌ها: مشفق کاشانی, گزیده اشعار
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ