html> بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست - مولانا (دیوان شمس)
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست - مولانا (دیوان شمس)

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

 

گفتی بناز بیش مرنجان مرا برو

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست

آن ناز و باز تندی دربانم آرزوست

 

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول

آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست

 

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

 

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود گشته ایم ما

گفت آن چه یافت می نشود آنم آرزوست



 

 اینجا کلیک کنید.

 انسانم آرزوست/ علیرضا عصار

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار مولانا بلخی، آوای هنر، تصنیف و ترانه
:: برچسب‌ها: مولانا جلال الدین بلخی, مولانا, اشعار مولانا, غزلیات مولانا
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ