html> به گمانم حواست به پاییز نیست - عادل دانتیسم
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

به گمانم حواست به پاییز نیست - عادل دانتیسم

 

به گمانم حواست به پاییز نیست

آمده است..

خیالم راحت است که

دیگر شمعدانی ها گل نمی دهند

 

و من بهانه ای دارم که به دلم بگویم

می خواست از این حوالی گذر کند دلم جان

اما...

آخر او تنها نشانه ی شمعدانی ها را دارد

 

تو هم نگران چیزی نباش

خیالت تا می تواند در من پرسه می زند

فردا دستش را می گیرم

با هم به خیابان می رویم

 

زیر باران .. روی برگهای پاییزی

قدم می زنیم

خیالت برایم از تو می گوید

من برایش از تو می گویم

 

و به این همه دیوانگی می خندیم

بلند

بلند

بلند

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار عادل دانتیسم، اشعار فصل پاییز، اشعار نو
:: برچسب‌ها: عادل دانتیسم, اشعار عادل دانتیسم, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ