![]() |
جمعه شانزدهم شهریور ۱۳۹۷ |
پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو
هر شب من و دیدار، در این پنجره با تو
از خستگی روز همین خوابِ پُر از راز
کافی ست مرا، ای همهی خواسته ها تو
دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم
من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو
بیدارم اگر دغدغهی روز نمی کرد
با آتشمان سوخته بودی همه را تو
پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هرچه صدا ، هرچه صدا ، هرچه صدا تو
آزادگی و شیفتگی ، مرز ندارد
حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو
یا مرگ و یا شعبده بازانِ سیاست
دیگر نه وُ هرگز نه، که یا مرگ که یا تو
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو
پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم، از همه ی خلق چرا تو
:: برچسبها: محمدعلی بهمنی, اشعار محمدعلی بهمنی, غزلیات محمدعلی بهمنی, اشعار عاشقانه
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |