![]() |
یکشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۷ |
اینک منم گسسته ز خورشید و نور و عشق
اما درون سینهی من
زخمیست در نهان
شعری؟
نه
آتشیست
این ناسروده در دلم
این موج اضطراب
من ماندهام زِ پا
ولی آن دورها هنوز
نوریست شعلهایست
خورشید روشنیست
که میخواندم مدام
اینجا درون سینهی من زخم کهنهایست
که میکاهدم مدام
با رشک نوبهار بگویید
زین قعر دره مانده خبر دارد؟
یا روز و روزگاری
بر عاشق شکسته
گذر دارد؟
:: برچسبها: حمید مصدق, اشعار حمید مصدق, اشعار نو, اشعار عاشقانه
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |