![]() |
شنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۷ |
من از پشت شبهای بی خاطره
من از پشت زندان غم آمدم
من از آرزوهای دور و دراز
من از خواب چشمان نم آمدم
تو تعبير رؤيای ناديده ای
تو نوری كه بر سايه تابيده ای
تو يك آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاك ترديد باريده ای
تو يك خانه در كوچه زندگی
تو يك كوچه در شهر آزادگی
تو يك شهر در سرزمين حضور
تويی راز بودن به اين سادگی
مرا با نگاهت به رؤيا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطره ای بی تپش در سراب
مرا تا تكاپوی دريا ببر
اینجا کلیک کنید.
شب آفتابی/ محمد اصفهانی
:: برچسبها: افشین یداللهی, اشعار افشین یداللهی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
![]() the writer : شیرین سخن
![]() |