html> آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید - مولانا (دیوان شمس)
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید - مولانا (دیوان شمس)

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

دست بدار از طعام مایده جان رسید

 جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست

 قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

 روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست

 تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار مولانا بلخی، اشعار رمضان
:: برچسب‌ها: مولانا جلال الدین بلخی, مولانا, اشعار مولانا, غزلیات مولانا
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ