html> سکوت ورم کرده میان حنجره ام - دنیا غلامی (رز سیاه)
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

سکوت ورم کرده میان حنجره ام - دنیا غلامی (رز سیاه)

ورم کرده است

سکوتی میان حنجره ام ...

این روزها خسته ام

خیلی خسته

آنقدر که

دلم می خواهد

چشم بگذارم

بروم

در خودم گم شوم

وهیچکس پیدایم نکند...

در شعرهایم

پرتقال ها به توت فرنگی ها رسیدند...

برای خیلی اتفّاق ها دیر است

و هنوز پاهای تو

به تصمیم برگشتن نرسیدند...

به جایی از قصّه رسیده ام که

کلاغ ها

روی شانه ی تنهایی ام

می نشینند و

بلند بلند می خندند...

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار دنیا غلامی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: دنیا غلامی, اشعار دنیا غلامی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ