html> گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را - محمدعلی بهمنی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را - محمدعلی بهمنی

گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را

یا نه٬ ویرانه کنی ساخته ی دنیا را

گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز

که به تشویش سپردی شب عاشق ها را

 

چه شد آن زمزمه ی هر شبه ی ما ای دوست ؟

چه شد آن صحبت هر روزه ی یاران یارا ؟

چشمه ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی

همتی تا که رهایی بدهی دریا را

 

حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق

کاش خورشید تو آغاز کند فردا را...

 

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار محمدعلی بهمنی
:: برچسب‌ها: محمدعلی بهمنی, اشعار محمدعلی بهمنی, غزلیات محمدعلی بهمنی, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ