html> جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ - بیدل دهلوی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ - بیدل دهلوی

جان هیچ وجسد هیچ ونفس هیچ وبقا هیچ

ای هستی توننگ عدم تا به‌ کجا هیچ

دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر

با این همه عبرت ندمید ازتو حیا هیچ

 

مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت

رفتیم و نکردیم نگاهی به قفا هیچ

آیینهٔ امکان هوس‌آباد خیال ست

تمثال جنون‌گر نکند زنگ و صفا هیچ

 

زنهار حذرکن ز فسونکاری اقبال

جز بستن دستت نگشاید ز حنا هیچ

خلقی‌ست نمودار درین عرصهٔ موهوم

مردی وزنی باخته چون خواجه‌سرا هیچ

 

بر زلهٔ این مایده هرچند تنیدیم

جز حرص نچیدیم چوکشکول‌ گدا هیچ

تا چند کند چارهٔ عریانی ما را

گردون که ندارد به جز این کهنه درا هیچ

 

منزل عدم و جاده نفس ما همه رهرو

رنج عبثی می‌کشد این قافله با هیچ

بیدل اگر این است سر و برگ کمالت

تحقیق معانی غلط و فکر رسا هیچ

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار بیدل دهلوی
:: برچسب‌ها: بیدل دهلوی, اشعار بیدل دهلوی, غزلیات بیدل دهلوی, غزل
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ