html> یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر - حسین منزوی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر - حسین منزوی

یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟

پروانه ی تاراج گلت بند به چند است؟

خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم

آخر مگر این دانه ی اسفند به چند است؟

 

یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر

کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟

نرخ لب پر آب تو و شعر تر من

در کشور زیبایی تو چند به چند است؟

 

با دار و ندار آمده ام پیش تو پُر کن

غم نیست که پیمانه ی سوگند به چند است!

وقتی که به عمری بدهی لب گزه ای را

در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است؟

 

یک، ده، صد... و بیش است خط ساغر عشاق

تا حوصله ی ذوق تو خرسند به چند است؟!

دل مجمر افروخته ام برد و نگفتند

کاین آتش با نور همانند به چند است؟

 

چند اَرزَدَم آغوش تو در هرم کویری؟

چندین بغل از برف دماوند به چند است؟

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار حسین منزوی، اشعار نو
:: برچسب‌ها: حسین منزوی, اشعار حسین منزوی, اشعار نو, اشعار عاشقانه
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ