html> به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم - فیض کاشانی
من نه آنم
که دو صد مصرع رنگین گویم
من چو فرهاد 
یکی گویم و شیرین گویم

"کهفی شیرازی"


من دختر شیرین سخن
دوره ی قاجار
تو پست مدرنی و مضامین
دل آزار
من فلسفه ی عشقم و
اشراقی محضم
تو عقلگرا چون رنه و نیچه
و ادگار
من پنجره ای رو به غزل...
خواجه ی شیراز
تو سخت پر از خشتی و مانند
به دیوار

"زهرا اقبالی"


شاه شمشاد قدان خسرو
شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه
صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من
درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه
شیرین سخنان

"حافظ شیرازی"


گزیده ی اشعار، سخنان ناب، ضرب المثل ها، زندگینامه ی بزرگان، معرفی کتاب، دلنوشته ها به همراه تصویر

به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم - فیض کاشانی

دل از من بردی ای دلبر به فن آهسته، آهسته

تهی کردی مرا از خویشتن آهسته، آهسته

کشی جان را بنزد خود ز تابی کافکنی در دل

بسان آنکه می‌ تابد رسن آهسته، آهسته

 

ترا مقصود آن باشد که قربان رهت گردم

ربائی دل که گیری جان ز من آهسته، آهسته

چو عشقت دردلم جا کرد و شهر دل گرفت از من

مرا آزاد کرد از بود من آهسته، آهسته

 

به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم

گسستم رشته جان را ز تن آهسته، آهسته

ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من

تو آمد خرده خرده رفت من آهسته، آهسته

 

سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم

کشیدم پای از کوی تو من آهسته، آهسته

جهان پر شد ز حرف فیض و رندیهای پنهانش

شدم افسانهٔ هر انجمن آهسته، آهسته

 

 

:: موضوعات مرتبط: اشعار فیض کاشانی
:: برچسب‌ها: فیض کاشانی, اشعار فیض کاشانی, غزلیات فیض کاشانی, غزل
the writer : شیرین سخن
 
Latest Title
div style="display:none"> ابزار وبلاگ